گاهی بنیان خانواده چنان از هم میپاشد که آخرین راه برای حل مشکلات مساوی میشود با بهترین راه ممکن یعنی طلاق و جدایی ؛ در چنین شرایطی اگر فرد میانجی کننده پیشنهاد به ادامهی زندگی زوج دهد میتواند آسیب های جدی و جبران ناپذیری به خانواده بزند چرا که با سرد شدن رابطهی عاطفی روز به روز افراد از کانون گرم خانواده فاصله گرفته و زندگی خود را به سردی میگذرانند که خود این موضوع اولین دلیل برای مشکلات روحی و روانی و در نهایت افسردگیهای حاد میشود.
ضمن این که اگر از این زندگی بچهای نیز حاصل شود در آینده دچار مشکلات شدید روحی و روانی شده و اگر هم جزو افراد بزهکار اجتماعی نباشد قطعا دچار افسردگی و گوشهگیری شدید میشود که در نهایت جامعه را متشکل از افرادی خواهیم دید که هر کدام باعث بیثباتی و بیماری جامعه خواهند بود .
بسیاری از عوامل ناسازگارانه در زندگی مشترک ناشی از نا آگاهی یا عدم اگاهی زن و مرد از هم دیگرند که موجب بروز توقعات بیش از حد از طرف مقابل میشود ؛ در این صورت زوجین باید قبل از هرگونه اقدامی به یک روانشناس خانواده مراجعه کنند تا از مشکلات بیشتر در امان بوده و بهترین راهنمایی را از او دریافت کنند تا شاید به اشتباهات خود پی برده و در ادامهی زندگی مشترکشان با حقیقت زندگی آشناتر شوند و زندگی بهتری داشته باشند .
باید بدانیم که تن دادن به زندگی مشترک آن هم با اجبار و بدون عاطفه که در آن دم از طلاق نزنند بسیار زیان بار تر از عوامل و مشکلات بعد از طلاق بوده و بیماریهای روانی چنین زندگیهایی بسی سخت تر و آزار دهنده تر از افسردگی بعد از جدایی و طلاق است ؛
البته تن دادن اجباری برای عدم جدایی در زندگی مشترک دلایل عمدهای دارد , دلایلی مانند:
زشتی کلمه طلاق در عرف جامعه
ترس از زندگی تنها در خانم ها
وجود فرزندان مشترک و ....
که هر کدام میتواند فرد را از جدایی منصرف سازد .
افرادی که پس از گذراندن یک تجربه ی تلخ به زندگی مجردی خود بر میگردند آگاهانه یا غیر آگاهانه دچار بیماریهای روحی و روانی زیادی از جمله مهمترین آنها یعنی افسردگی میشوند
در واقع افسردگی بیش از سایر بیماریها تهدید کننده چنین افرادی است آن هم در جامعهی ما که دومین بیماری رایج در آن افسردگی است .
معمولا کسانی که پروسه جدایی را طی میکنند دو سال درگیر نتایج روحی و عاطفی آن خواهند بود.
در پروسهی جدایی زنان بیشتر از مردان دچار افسردگی میشوند و شیوع این بیماری در آنها دو برابر مردان است یعنی 25 درصد احتمال ابتلا به افسردگی در آنها وجود دارد .
برخی از مشاوران معتقدند که برای درمان افسردگی بعد از طلاق فرد سریعا وارد یک رابطه ی عاطفی دیگر شود که این یک امر غلط است زیرا فرد تازه طلاق گرفته همچنان در گیر و دار مشکلات روحی و روانی پس از جدایی است پس باید دانست ورود به رابطه ی عاطفی با فرد تازه طلاق گرفته یک امر ریسکی است زیرا شخص جدا شده هنوز از رابطه ی قبلی کنده نشده است .
آمار نشان داده که در سال 1391 در ایران 150 هزارو 324 طلاق به وقوع پیوسته یعنی روزانه 381 زوج از یک دیگر جدا شدهاند.
همچنین 55 درصد از طلاقهای جامعهی ما بر اثر اعتیاد رخ میدهد .
در نهایت باید دانست که طلاق و جدایی آخرین راه جهت فرار از مشکلات زندگی مشترک بوده زیرا آثار روحی بعد از آن به مراتب بالاتر از هر نوع ضربه ی روحی و روانی میباشد ؛ پس بهتر است قبل از صحبت درباره ی جدایی به یک روانشناس خانواده مراجعه کنند تا راه حلی مناسب برای ادامه زندگی خود پیدا کنند .
نظر شما